. . . خبرنگار به واقع آدم خوشبختی است ؛ نه از آنجور خوشبختیها که با داشتن ماشینهای مدل بالا و خانه های ویلایی آنچنانی یا توان حاتم بخشیها و مدیون کردنها و در جایگاه پدرسالارها قرار گرفتن بدست می آید ، نه . بلکه از آنجور خوشبختیها که نصیب درختها می شود و البته هرکسی را توان فهم طعم چنین خوشبختیی نیست . درخت بودن پذیرش تنهایی است در عین مرتبط بودن با دیگران و ساختن مکانی ... بهانه ای برای مرتبط شدن آدمها با یکدیگر و ...
و این اگر خوشبختی نیست پس چیست ؟
اما درخت بودن در عین حفظ گرما در دل زمین یخزده ، در عین لرزیدن از شوقِ بودن ، تلاش کردن و ماندن برای فایده رساندن به دیگران و برداشتن باری از دوش آنان ، خود شامل نگرانیها و دلهره هایی هم هست . آری درخت بودن نگرانیهای بیشمار دارد و خبرنگاری جمع تمام آن نگرانیهاست که مانند آن نوع خوشبختی که نصیب او شده است ، تا نباشی ، تا در جای او قرار نگیری آن را احساس نمی کنی . نگرانی هایی همچون درخت . نگرانی آنکه مباداکسی سایه ات راومیوه ات را برای خود و خودخواسته هایش محاط کند و آنوقت تو ببینی و شاهد باشی در خود ماندن و ناتوانی از ارتباط با دیگران را و ماندن در حصاری که از درون آن نه تو را یارای رساندن میوه و ثمر به «آنسوی حصاری ها» ست نه آنان را توانایی فهم تو و آنچه در درونت می گذرد . ماندن در حصار و نا امیدانه تلاش کردن برای ماندن ، اما اسیر در گردابی که هر لحظه تو را بیشتر از زندگان و زندگی دور می کند . . .
... و نگرانیهای دیگر . نگرانی آنکه مبادا کسی کودکی یا «عاقله ظاهر کودک صفتی» بر تنه ات پیامی حک کند و تو در خاموشی قاصر از آن باشی که فریاد کنی و آن انگ را از خود بزدایی و هر آنکه می گذرد پیامی از تو در یافت کند که از آن تو نیست .
... و باز نگرانی آنکه زورمندی با چوبهای خشکیده ی بی ثمر اما قویتر از تو و داشته هایت تو را و سایه ات را بر آن زمین بیاندازد که نه زمین تو ست .
خبرنگاری یعنی خوشبختی ودلهره و نگرانی و ... و تلاش و شهامت در ادای وظیفه ای سخت و گاه فراتر از توان . راه رفتن بر لبه ی تیغی که در هر سو افتادن ،از کف دادن فرصتی است یگانه و کم نظیر که شاید دیگر هرگز بدست نیاید .
آری خبرنگاری به واقع بر لبه ی تیغ راه رفتن است . راهی که به تمامی تلاش است برای فهمیدن ، دانستن و فهماندن . اما چگونه و در کدام بستر ؟ راهی که در وهله ی اول شجاعت طلب می کند و شهامت که فهمیدن و دانستن و تلاش برای رسیدن به آنها شجاعتی بس سترگ می خواهد و البته که شهامتِ دانستن و فهمیدن در قاموس هر انسانی نیست . کم نیستند آنها که در هراس از فهمیدن گوش و چشم فرو بسته اند و در حصاری که به دور خود کشیده اند شاخ و برگ جمع کرده اند و خشکیده اند بر جای . و کم نیستند آنها که در هراس از آنچه فهمیده اند بر جای خشکیده اند و خبرنگاری را جسارت فهمیدن لازم است و شهامت گفتن و فهماندن ، زیرا در این حرفه فهمیدن قدم اول است و کار اصلی فهماندن است و اطلاع رساندن . گفتن از حقایق و واقعیتها بی هراس از آنچه ممکن است ... . اما جز شجاعت ، گفتن را هنری طلب می کند که بواسطه ی آن بتوانی بفهمانی بی آنکه خشک کنی یا خشک شوی . بفهمانی حتی به آنانکه نمی خواهند بفهمند یا سخنی از دانسته های قبلی به فراموشی سپرده شان گفته شود .
اما خبرنگار را وظیفه ای است سخت . او موظف است که همواره مرز جسارت مجاز را ارتقا بخشد و بگوید ، بفهماند آنچه می داند ... از بازترین پنجره ی ممکن یا از روزنی که خود بگشاید
با سخنی ، حرفی از جنس زمان و فراتر از زمان و زبان مجاز .
پس خبرنگار با ید روزنه های دانایی و دانستن ، فهمیدن و فهماندن و حقیقت و واقعیت را باز کند و او چه تنهاست در این میانه در این زمانه . اما چه خوشبخت است و چه دارنده ی فرصتی یگانه . زیرا او پلی است برای ارتباط میان آدمها و راهی است برای گذر انسانها به دانایی و دانستن فراتر از هر زمان و هر مکان . . . قدر فرصتها را بدانیم و گوهرها را بیهوده دور نریزیم .
| |||||||||||||||||||||||||||||||||
خبر، گزارش واقعیتهاست، اما هر واقعیتی را نمی توان خبر نامید. در این تعریف به این دلیل نمی توان هر واقعیتی را خبر نامید که فلان واقعیت مثلا بر همگان روشن است، نو نیست و چون کهنه است، قابل طرح نیست و وقتی واقعیت تازه نیست، نمی تواند جنبه خبری داشته باشد.
خیلی از خبرها به چاپ می رسند، اما روز بعد یا مدتی بعد تکذیب می شوند. بنابر این تعریف فوق نیز فقط بخشی از مفهوم خبر را در بر می گیرد، اما در عین حال باید افزود که برخلاف تعریف پیشین، که خبر را گزارش می خواند، در این تعریف، خبر پیام نامیده می شود. خبر ، الزاما گزارش رویداد جاری (تازه) نیست. چرا؟ زیرا ممکن است که جنبه های تازه ای از یک رویداد کهنه و قدیمی و به عبارت دیگر زوایای جدیدی از آنچه را که قبلا رخ داده است، آشکار کند و بنابراین به یک موضوع قدیمی، یک وجه تازه خبری بدهد.
خبر هایی نظیر اینکه ((فردا برف خواهد بارید)) ، ((کنکور سراسری هفته آینده برگزار می شود )) و یا (( سمینار مطبوعات بهار آینده تشکیل می شود))، از جمله خبر هایی هستند که مشمول تعریف فوق قرار می گیرند. طبعا می توان راجع به این تعریفها و تعاریفی که پس از این ارائه خواهند شد ، این نکته را اضافه کرد که واقعه ای که الزاما برای یک نفر تلقی می شود ، ممکن است برای دیگران کاملا بی اهمیت باشد و اصلا خبر تلقی نشود.
ابن تعریف از جمله تعاریف کلاسیک ، که در تبیین مفهوم خبر به کار گرفته می شوند ، به حساب می آید.
((اخبار اقتصادی در صفحات وسط مجله درج شده اند ))، ((بازارهای مالی با شنیدن اخبار کاهش قیمت ارز دچار شوک شدند)). این دو اطلاع ، هردو حکم همان اطلاعاتی را دارند که در تعریف ، خبر ، نام گرفته است . بر اساس این تعریف ، خبر اطلاع است.
این تعریف اگر چه بر کارکرد اطلاع رسان خبر متمرکز است ، اما آن را مجموعه ای از لغات و عبارات می داند.
از این تعریف نکته استنباط می شود که خبر (news) با اتفاق یا رویداد(event)فرق دارد .ممکن است که آنچه گزارش می شود ، عینا مانند واقعه ای که رخ داده است ،نباشد و فقط جنبه هایی از آن رویداد را منعکس کند. در این تعریف کوشش می شود تا این نکته روشن گردد که میان حقیقت رویداد و واقعیت خبر تفاوت وجود دارد و در حقیقت نگرش شخصی خبرنگار و سازمان خبری و سایر عوامل موثر_ که در فصول بعد به آنها اشاره خواهد شد_ بر تغییر رویداد مخابره شده ، تاثیر گذار هستند.
این تعریف " چیستی " خبر را اندیشه و عمل واقعی قلمداد میکند .حال آنکه به وسیله مفاهیمی که تاکنون ارائه شده اند به چیستیهایی نظیر :گزارش واقعیت ، پیام ، رویداد، اطلاعات رویداد، مجموعه لغات و عبارات و گزارش یک رویداد رسیده بودیم.
خبر، هر موضوع جاری روز است که به علت جالب بودن و طرف توجه قرار گرفتن آن از جانب خوانندگان ، در مطبوعات منتشر میشود.
اگر از عبارت نقل واقعی و عینی و صفت مهم صرف نظر کنیم ،این تعریف تا حدود زیادی به تعریف پیش شباهت دارد . گزارش مناسب ، خلاصه و دقیق یک رویداد است ، نه خود رویداد. تفاوت این تعریف با تعاریف پیشین ، مناسب ، خلاصه و دقیق توصیف کردن گزارش است . در غیر اینصورت ، بر همان ممیزه پیشین که خبر خود رویداد نیست تاکید می ورزد.
"چیستی " این تعریف حادثه با معناست ، ضمن آنکه این حادثه با معنا هنگامی خبر است که نخستین گزارش از آن به مردم داده شود . اشکال این تعریف در این که به پیگیری خبر و پیامدهای خبر بی توجه است .افزون بر این ، نمی شود به درستی مفهوم با معنا را تشریح کرد و معیار های ارزیابی آن را شناخت .
در این تعریف ، جنس خبر را وقایع ، آگاهیها ، دانشهای انسانی ، عقاید و افکار عمومی تشکیل می دهند و شرط آن نیز انتشار منظم است.
مضامین این دو گزاره کما بیش در تعاریف پیشین بیان شده اند و تکرار ،ضرورتی ندارد. اکنون بد نیست به چند تعریف جالب دیگر از خبر اشاره کنیم. یکی از این تعریفها را هارولداوانس سر دبیر پیشین ساندی تایمز و تایمز لندن ارائه کرده و به نام خود وی در فرهنگهای پژوهشهای رسانه ای به چاپ رسیده است و آن این است که : خبر مردم است.
از نظر کلیف ، خبر باید تاثیر گذار باشد و نه خنثی و نه در عین بخاطر پول درج نشده باشد. و اما تعریفی دیگری که تقریبا از سوی اکثر روزنامه نگاران پذیرفتنی است ، متعلق به ویلیام گیبر است .او که از زاویه جامعه شناسی تولید خبر به تعریف خبر می پردازد ، در سال 1964 این تعریف را ارائه داده است:
چنانکه ملاحظه می شود خبر ، در تعریف گیبر "ساختنی "است. و این مبحث "ساختنی بودن خبر "در فصل جامعه شناسی تولید خبر مطرح خواهد شد.
این تعریف نیز ، که از آن مارک فیشمن است از نگاه جامعه سناسانه به تولید خبر ، حاصل آمده است.
این هم تعریف دیگری از خبر است که غالبا در متون آموزشی دوره های مقدماتی روزنامه نگاری به چشم می خورد .
دیدگاه تعریف غمیق فوق ، که متعلق به گروه رسانه ای گلاسگو است و در فصل چهاردهم به آن می پردازیم ، مبتنی بر این است که خبر یک روش و رویه است ؛از این دیدگاه ، خبر ، جهان را منعکس نمی کند .بلکه به جهان شکل می دهد، خبر به طرزی اجتماعی ساخته می شود و نه تنها به انعکاس بیطرفانه واقعیت اجتماعی و حقایق تجربی نمی پردازد ، بلکه در ساخت اجتماعی واقعیت مداخله می کند.
|